فریاد مظلومیت شیعیان سوریه

فریاد های مظلومانه و دادخواهانه «هل من ناصر ینصرنی» شیعیان تحت محاصره شهرهای نبل، الزهراء، الفوعة و کفریا سوریه

فریاد مظلومیت شیعیان سوریه

فریاد های مظلومانه و دادخواهانه «هل من ناصر ینصرنی» شیعیان تحت محاصره شهرهای نبل، الزهراء، الفوعة و کفریا سوریه

فریاد مظلومیت شیعیان سوریه

برادران و خواهران شیعه ما در شهر ها نبل، الزهراء، کفریا، الفوعة کشور سوریه ماه ها تحت محاصره گروه های تروریستی تکفیری می باشند و فریاد "هل من ناصر ینصرنی" سر می دهند. **نصرمن اله وفتح قریب**برادران و خواهران سوری من:آگاه باشید که ان مع العسر یسرا ... بدون شک پیروزی از آن شیعیان مظلوم سوریه خواهد بود.انشاءاله به زودی خبرهای خوش از وطن عزیزتان سوریه خواهید شنید. صبرپیشه کنید.والعاقبت للمتقین

کمپینی برای پایان دادن به یکی از بزرگ‌ترین محاصره‌های تاریخ-«نبل» و «الزهراء» را آزاد کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شعری از علی‌محمد مؤدب برای مقاومت مردم سوریه

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ

مقاومت چهار شهرک‌ شیعه‌نشین «فوعه» و «کفریا» در ادلب و «نبل» و «الزهراء» در حلب در سوریه که کاملا محاصره هستند و اکثریت مردم آن در شهر باقی مانده‌اند و از شهر خود دفاع می‌کنند، لابه‌لای اخبار جنگ سوریه گم شده است و تاکنون از توجه رسانه‌ای و خبری شایسته‌ای بهره‌مند نشده‌اند.

علی محمد مؤدب (شاعر)، پیش از این قطعه شعر سپیدی با عنوان «خون بر روزنامه پیروز است» سروده بود و در آن به مردم مظلوم این منظقه نیز اشاره کرده است.

ماه گلوله خورده است

ماه گلوله خورده است

و هر ستاره ترکشی است در سینه آسمان

ماه گلوله خورده و می‎گرید

و خورشید را بمب‎های فسفری آتش زده‎اند

ابرها پیکر‎هایی متلاشی‎اند و بادها کودکانی سیلی‎خورده و گیج

دریا را موج انفجار گرفته است

دریا را موج انفجار گرفته است

کودکان را می‎بیند که در ساحل گلوله می‎خورند

سرها را می‎بیند که شوت می‎شوند

سرها از میدان‎های فوتبال به میدان‎های والیبال شوت می‎شوند

سرها از مدرسه‎ها به خیابان‎ها

از خیابان‎ها به بازارها و از بازارها به همه جا شوت می‎شوند

توفان سنگریزه می‎وزد و غنچه‎ها مدفون‎اند

توفان شن می‎وزد از آسمان

از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم

و ما صبورتر از شتران

صفحات نمایشگرها پلک دوم ماست

 توفان شن می‎وزد و چشمه‎ها شیمیایی‎اند

 و ماهیان روشن، بمب‎های فسفری را خوب می‎شناسند

همه چیز روشن است

همه چیز روشن است

در همه جا همه چیز روشن است

در دمشق و حلب، در موصل و غزه

همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است

همه چیز در آینه‎های تاریخ روشن است

اگر عروج بر فلک سروری به دشواری نبود

و از هفت خوان شمشیر و خون نمی‎گذشت

 فرقی نمی‎ماند میان عرفات و نصرالله

در نام حافظ اسد تصریح روشنی است

هر تصویر یاسرعرفات کنایه‎های ظریفی دارد

همه چیز روشن است

در همه جا همه چیز روشن است

همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است

تنها ما خاموش و تاریک

به اشاره سخن می‎گوییم

و حماسه‎ی ما عوض کردن کانال است و شکستن آینه

نمی‎خواهمت این‎گونه خونین ببینم ای چهره‎ی من

نمی‎خواهمت این‎گونه در باران ملخ ببینم ای گلستان من

ای گل سرخ کوچک! ای غزه!

نمی‎خواهمت اینگونه آماج لگدها ببینم ای کودک فلسطینی!

نمی‎خواهم ببینم

نمی‎خواهم ببینم

من عربستانم با سینه‎ای نفتی

که کودکان عرب از پستان من آتش می‎گیرند

مصرم من

و اهرام پشت خمیده‎ی من‎اند

نمی‎توانم خم شوم و زنجیر گذرگاه رفح را برای کودکان سرطانی بیندازم

نمی‎توانم گهواره‎ی موسی را از نیل بردارم

دستم می‎لرزد

نمی‎توانم در آغوش بگیرم

 دخترکی را که در سرش ترکشی است

استانبولم من و از پس اینهمه مناره

 دود حریق‎های تو را نمی‎توانم ببینم

استانبولم و سرم به بسته‎بندی دموکراسی آمریکایی گرم است

به صادرات اعتراضات مدنی مدرن

به صادرات اعتراضات مدنی  مسلحانه!

ترافیک تهرانم من و سرم شلوغ است

به قیمت ماشین‎ها فکر می‎کنم عزیزکم

به بالا و پایین شدن نرخ دلار

و به چهار میلیاردی که 5+1 واریز خواهند کرد ان‌شاءالله !

گرفتارم برادرم! خواهرم! جوانم! جانم!

به رویایی شیرین فکر می‎کنم

به کسی که با دستی دستم را می‎فشارد

و با دستی گلوی تو را

با دستی دستم را می‎فشارد

 و با دستی مردی را در حمص از پنجره‎ی خانه‎اش پرت می‎کند

با دستی دستم را می‎فشارد

و با دستی دخترکی سه ساله را در «الزهرا»ی سوریه به زنجیر می‎کشد

با دستی دستم را می‎فشارد

و با دستی پدر و مادر دخترک را پیش چشمش ذبح شرعی می‎کند

با دستی دستم را می‎فشارد

و با دستی دیگر از این همه فیلم می‎گیرد

از تساوی ایران و آرژانتین

از توپ‎گیری ظریف

از شکستن کمر نیمار

از جای دندان‎های سوارز

از شکستن ستون فقرات خاورمیانه

در رویای چیزی هستم

در رویای کسی که در شبکه‎ای خانم اشتون است

و در شبکه‎ای خلیفه‎ی چندش داعش

در شبکه‎ای لیونل مسی است که بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد

و در شبکه‌ای باز خانم اشتون است

 در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوکراین!

(کاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاکره کرد

نه با این مدیر برنامه‎های پاتال و عوضی)

مغزم ده‎ها شبکه‎ی تلویزیونی است

چهره‎ام چیزی شبیه بی‎بی‎سی فارسی

مغزم ده‎ها صفحه‎ی روزنامه است

روزنامه‎هایی که بوی دلار‎های بی‎پشتوانه می‎دهند

بوی دلار‎های چاپ صبح

روزنامه‎هایی انگلیسی- فارسی، _فینگلیش!_

روزنامه‎هایی شبیه کاغذ کادو با طرح پاپانوئل

روزنامه‎هایی برای کادو کردن استعمار،تجاوز، لیبرالیسم

روزنامه‎هایی برای کادو کردن موشک‎ها و بمب‎های خوشه‎ای و فسفری

روزنامه‎هایی برای کادو کردن سر‎های بریده

اما خون بر شمشیر پیروز است

و خط آتش روزنامه‎ها را خاموش خواهد کرد

تو را در این‎همه غوغا گم کرده‎ایم

خواهرم غزه!

برادرم فلسطین!

 اما صدای امام خمینی ما را بیدار خواهد کرد

و راهپیمایان روز قدس، ترافیک رویاها را تعطیل اعلام می کنند

تو را گاهی گم می‌کنیم

اما تو باز کریمانه همان کلید کوچک خونینی

که دروازه‎های فردا را به روی ما خواهی گشود

یا من یحی العظام و هی رمیم

یا من یحی العظام و هی رمیم

یا من یحی العظام و هی رمیم

تو به گوشی‎های کره‎ای ما زنگ نمی‎زنی

تو از ما چشم یاری نداری

جزو لایک‎های ما نیستی و در فیسبوک ما کامنت نمی‎گذاری

........

اما خدای  لیله الاسری ما را به مسجد الاقصی خواهد رساند

  • مظلومیت شیعیان سوریه

ارتش سوریه

شعر مقاومت

علی‌محمد مؤدب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی